آن روز


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 10 مهر 1390
بازدید : 199
نویسنده : عباسی

                

               

به نام خدا
سلام بچه ها روزهای پایانی شهریور ماه از راه رسید و خاطره پرواز غم انگیز آش دایی یک ساله شد .
سعید جهانیان آمد تا در لباس آش دایی همه ما را بخنداند  و کنارمان بماند  اما ناگزیر چه زود رخت سفر بر تن کرد
آن روز سعید آخرین جمله اش این بود :
بچه ها انشالله چهارشنبه برمی گردم تهران
همه گفتیم : پس سوغات یادت نره
آن روز آمد اما سعید همراه اش نبود گویا تقدیر براین بود در این نقش کوتاه برای همیشه جاودانه بماند  و مصداقی باشد برای همان شعر معروف :
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز  مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
               

               

✿من: بنام خداوند بخشنده ومهربان..سلام بر عمو و همه دوستان گلِ عمویی.من هم به نوبه خودم سالروز درگذشت این هنرمند خاطره ساز را تسلیت عرض می نمایم و از خداوند منان طلب مغفرت و آرامش دارم برای روح آن مرحوم.خدایش رحمت کند.      

بچه ها؟؟ اون تیکه از برنامه عمو یادتونه؟؟ اون روزیکه عمو آخر برنامه گفتند :"آش دایی دوست داشت همیشه بچه ها بخندند و اونها رو بخندونه" یادتونه عمویی چشمهاش پره اشک بود ولی گفت "بخاطر آش دایی که مطمئنم الان روحش اینجاست میخندم و با خنده از همه شما خداحافظی می کنم.."اون صحنه واقعا منو خیلی تحت تاثیر گذاشت ناخوداگاه منم با اون صحنه گریه ام گرفت..الان که دارم بهش فکر می کنم میبینم واقعا واقعا برنامه عمو فقط یه برنامه ساده کودکانه برای ماها نبود هراتفاقِ خاطره انگیزی  که توش اتفاق افتاد نه از پیش تعیین شده بود و نه نقش بازی کردنی درکار بود! همه چیز در لحظه خلق میشد و این همون رمز ماندگاری و متفاوت موندن و بودن برنامه های عمویی مون در اذهان مخاطبینش هست.                 

✿سمیرا فکور : به نام خدا..سلام خانوم عباسی خدا بیامرزتشون..خاطره که خیللیه مخصوصا اجرای یکی مونده به آخر آش دایی و ختده های عموییی              

✿مهسای بابا : خدا همه ی رفتگان و عزیزانی که تو ماه مهر پرواز کردن رو رحمت کنه.بهروز فرضیایی.سعید جهانیان ( آش دایی).مامان بزرگ شیوا جون.دایی حسین شیما جون/پدربزرگ خودم.و صباح خسروی.کسی که رتبه ی ۱۷ کارشناسی ارشد شد و توی راه رفتن به اولین روز کلاس ارشد پرواز کرد.واسه شادی روح همشون صلوات بفرستیم.              

✿باران سحر: خیلی خاطره دارم از آش دایی فقط از پشت صحنه بگم که داداشم برنامه عمو رو بیشتر به خاطر آش دایی نگاه میکرد…وقت رفت برادرم بهت زده شده بود . هی میگفت:هیییییییییییییییییی رفت….هییییییییییییییییی منم اون روزی که عمو برنامه رو شروع کرد با شادی خیلی جا خوردم ..کلی بغض کرده بودم..تا اینکه عمو زد زیر گریه منم منفجر شدم..دست خودم نبود              

✿مهدیس : سلام عمو جون ،سلام خواهری های من.بقول عمو این خاطره ها چه تلخ و چه شیرین جزئی از زندگی هستند و ما مجبوریم باهاشون کنار بیایم.همین پلانی که هم عمو و هم آش دایی از ته دل می خندیدن و دوست داشتم .در ضمن بارها من با گریه عمو تو برنامش گریه کردم و با خنده هاش از ته دلم خندیدم این همون رمز موندگاریه که اشاره کردی خواهری.خدایش بیامرزد [-O<              

✿نیلوفر پاکدل : سلام عزیزم …وای خاطره ی اش دایی ..و فوتشون …چی بگم آجی تا ۲ هفته تو این دنیا نبودم …اون روز سوم مهر چشمای قرمز و نگاهای عمویی که یه حالی بود فراموش نمیکنم .وقتی که بغض کرد …اون روز همه ی ما همراه عمو اشک ریختیم …من اولش دونه دونه اشک میریختم هر بار که اون نماهانگشون رو پخش کردن ولی بعدش که عمو گریشون گرفت دیگه ….انگار عمو میخواست از دوربینا دور شه ….خدا رحمتشون کنه …حسه حاله اون روزا هنوزم برام آشناس خانوم عباسی . وبغض عمو…..          

پریا : به نام خدا..سلام اجی عباسی گلم امروزکه نوشته عمورو خوندم میخواستم یه طوری به عموبگم رفتن اش دایی غمی بزرگ بود عمو اشتباه ماادم هااینه که فکرمیکنیم مرگ یعنی تمام شدن ولی ای کاش باورکنیم مرگ شروعی دوباره است وقدرادم هاروتاوقتی کنارمون هستندبدونیم اماخاطره تمام برنامه ها خاطره اندولی اون برنامه ای بودکه عموازبالا وپایین پریدن اش دایی خنده اش گرفت وبه همکاراشون میگفتن یه چیزی پخش کنید ودیگه نمیتونستن خندشون روکنترل کنن روخیلی دوست دارم یادش به خیر…خداوندرحمت کنه مرحوم سعید جهانیان              

✿مبینا کیا : به نام خدا..سلام…فقط میتونم بگم روحشون شاد و یادشون گرامی…              

✿رها : سلاااااااااام..آره بی نهایت در شگفتم عمو اون صحنه عینه بچه ها گریه کرد …….روحش هر چند شاده اما بازم میگم روحش شاااااااااد             

✿نسترن : به نام او…:)خواهر خوبم سلام….:)خدا رحمتشون کنه ……این کلیپ…..:(..هیچی نمی تونم بگم…جز اینکه از خدا بخوام روحشون ر و با بهترین بندگان خودش محشور کنه…....التماس دعا….علی علی             

✿فیاضی : بسم الله الرحمن الرحیم.سلام..یه نفر هست که هر از گاهی گذرش به محیط کارم می خوره! به قول هنرمندان میمیک چهره اش خیلی شبیه مرحوم جهانیانه امروز هم اومده بود! می بینمش یاد اون خدا بیامرز میفتم!          

✿ژاله : بسم الله..سلام آبجی…راستش..دارم میپرم از روی تاریخای سخت…توقف نمیکنم چون توان یادآوری اون روزای سخت رو ندارم…حداقل الان ندارم…..خدا رحمتشون کنه…همه ی رفتگان رو….          

✿زهرا : دیروز دلم گرفته بود ,نامه ی عمو روخوندم .دلم می خواست گریه کنم اما نتونستم :خدایا من چرا این جوری شدم.یاد آش دایی بخیر...       

✿فاطمه شکری : به نامخ دا…سلام…چقدر سخت گذشت لحظه هایی که عموم بغض کرد…یادمه روز دوشنبه آخر برنامه گفت ببخشید اگه ناراحتتون کردم عمویییی گلم….بعضا اوقات نمیخوایی که توی ثانیه هایی بمونی…        

✿نجمه : روح آش دایی عزیزمون شاد که ما را شاد کردند ..جاشون خالیه خیلی … نمیدونم چی بگم        

✿هدی : به نام خدا..کاش هیچ وقت " اون روز" نیومده بود .....خدا رحمتشون کنه.        

✿مائده : بسمه الله..سلام...این فیلم رو ندیده بودم... ممنون بابت آپلودش... نمی دونستم باید بخندم به خنده هاش یا ... عمو خیلی صبوره...       

✿راضیه اللهیاری : سلام عزیزم.تلخ ترین لحظه ، لحظه ایه که کسی که دوستش داری جلوی چشمات اشک بریزه و تو مبهوت و غصه دار توی چشمای خیس و دوست داشتنیش خیره بشی و با دلت همراهیش کنی خیلی روز تلخی بود…….
خاطره اون روز و دیدار با عمو وعوامل برنامه رو تو وبم نوشته بودم….خیلی روز تلخی بود……شاید برا ی سال اون مرحوم برم سر مزارش و فاتحه ای بخونم.       

✿نیلوفر آبی : بنام خدایی که مرگ وزندگی دستشه!سلام ؛سلام به عمویی گلم وآجی های نازنینم خیلی دوستتون دارم!!راستش اون روزی که عمو بغض کرده بود برنامش یه جورایی تلخ بود،دلم شدید گرفته بود گفتم خدایا یعنی به همین سادگی؟؟؟ بعد با چشم لبریز از اشک یاد اون برنامه عمو با آش دایی افتادم که عمو سر یه تیکه از دیالوگ آش دایی خندش گرفته بودو نمیتونست خودشو کنترل کنه!!!!حالم گنگ بود اون لحظه برنامه اون روز عمو همون تیکه قشنگ ارتباط لبخند عمو وآش دایی رو نشون داد؛؛ یه لحظه لبخندم بااشکم قاطی شد اون روز حالم بد بود چون یه عزیز از بینمون رفته بودو عموییم بغض داشت!عمویی همین لحظه دعا میکنم دیگه صورت مهربون وآسمونیتون رو غمگین وبغض دار نبینم انشاءلله..عمو؟؟؟بدون ما بچه ها با بغض شما میمیریم ÷س همیشه شاد باش!
حتی در برابر این اتفاقات؛سخته میدونم اما زندگیمون همینه؛نه عمو؟؟؟؟واسه سلامتی عمو صلوات بفرستین؛واسه شادی روح آش دایی و عمو بهروز هم فاتحه بخونیم!یاعلی       

✿جدیری : سلام..چه زود سالگرد آقای جهانیان رسید انگار همین دیروز بود.به هرحال روحش شاد…       

✿شیوا : به نام خدا..سلام.. مهر ۸۴ ..مهر ۸۹٫٫یکی از دوستام پیام داد درگذشت همکار عمورو تسلیت می گم.. نمیدونستم منظورش کیه؟ اصلا فکرشو نمیکردم اش دایی باشن.. دوست داشتم تا این خبر نادرست باشه..
وقتی به مامان و بابام گفتم اونها هم شوکه شدن.. باورش سخت بود..برنامه عمو شروع شد.. عمو خبر در گذشت اش دایی رو گفتن.. زدم زیر گریه.. دیگه چیزی ندیدم فقط می شنیدم.. و باور کردم که اش دایی رفت پیش خدا..آش دایی قبلا هم توی برنامه حضور داشتن:  خدا روح ایشون رو قرین رحمت کنه…کاش هیچ راننده ای وقتی خوابش میاد رانندگی نکنه.. کاش..       

فاطمه : بنام خدا..سلام…روزای سختی بود…خیلی…*اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم*برای شادی روح آقای جهانیان وعموبهروزکه چندوقت دیگه سالگردشونه…   

اسما احمدی : سلام…..همه گفتن روحشون شاد اما من مادربزرگانه میگم نور به قبرشون بباره……قصه ی خاطره بازی ما هیچ وقت تمومی نداره.دارم می گردم تا ببینم کجای این ذهن خاکی بهترین خاطره حک شده.رسیدم اما زیاده،آخه کدومو بگم؟!
قشنگترینش روزی بود که آش دایی می گفتن “بدم میاد” و عمو از شدت خنده برنامه رو کات کردن….یادتون میاد؟؟؟؟   

نفیسه : سلام…خدا رحمتشون کنه.آش دایی آش دایی،معلومه تو کجایی؟؟؟هی خدا…   

 ✿زینب : من آش دایی رو نمیشناختم اما وقتی فوت کردن جوری ناراحت بودم که انگار یه عزیز خودم و یه کسی که سالیان ساله باهاش خاطره دارمو از دست دادم.وقتی بعد از یه هفته با مامان و بابام رفتیم سر مزار آش دایی، تازه متوجه شدم که این یه هفته چی بهم گذشته؟برای اولین بار بود که تجربی متوجه میشدم آدم وقتی میره سر مزار عزیزانش اونا به آدم قوت قلب میدن و آدم حالش بهتر میشه..خدا ایشالا رحمتشون کنه  

عاطفه گرزین : به نام خدا..سلام..ان روز چشمانت بار سنگین غم را به دوش میکشید..ان روز مانیز باتو گریستیم… 

✿خاله گلنار : سلام عزیزم… متاسفانه من خیلی وقته نمیتونم برنامه ای ببینم و اون روزم همینطور بود چون جایی کار می کردم…یادمه حسنا زنگ زد و گفت آش ددایی فوت کرده و گفت که عمو خیلی ناراحت بوده و عمو گریه کرده… رفتم فیلمشو دانلود کردم و هنوزم دارمش ..یکی که عمو اینقدر خندش میگیره از حرف آش دایی که اشاره می کنه برن برنامه ببینن و دیگری برعکس .. بغضی که تو گلوی عمو بود و به خاطر بچه ها نمیزاشت بشکنه ” اون لحظه ای که باصدای لرزان گفت بچه ها یه دس هورای بلند” کاملاً احساسش کردم..خدا رحمتش کنه … 

✿بهار ساری : سلام.. اون چند روز نمی تونم،یا شاید نمیخوام بیاد بیارم.خداوند روح آش دایی عزیز رو مورد رحمت خودش قرار بده... فقط همین. 

 

✿عطیه.ع : سلام آبجی..خدا رحمتشون کنه..یادمه تا چندوقت عکس آش دایی رو می دیدم اشک تو چشمام جمع می شد…الان هم اشک تو چشمام حلقه زده…..من آش دایی رو قبل از اینکه آش دایی بشه نمی شناختم….شاید اگر توی برنامه عمو نمیومد و این اتفاق براش می افتاد من حتی خبردار هم نمی شدم…ما به این میگیم “قسمت”.…راستی یه جمله و یه خاطره از آش دایی”"”بدم میاد….”"”"
           

            

✿فیلم خاطره انگیز  اجرای عمو و آش دایی دانلود کنید               

      

✿کلیک کنید      

 




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 36
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 12722
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com